بازی های رایانه ای AA77 او یک قاتل است. به صورت قراردادی افراد مختلفی را می کشد. او در آزمایشگاه های مختلف رشد کرده و اکنون به فردی تبدیل شده که احساس را در کارش دخالت نمی دهد و در کمال خونسردی جان انسان ها را می گیرد. او فرشته سیاهپوش مرگی است که بی صدا می آید و بدون گذاشتن ردی از خودش، ناپدید می شود. او را با بارکدی که در پشت سرش قرار دارد می شناسیم. مأمور 47 به ظاهر یک مرد بسیار با شخصیت می آید، اما او اتفاقات زیادی را تجربه و سختی های زیادی را تحمل کرده است. ما شاهد سرگذشت او بوده ایم و می دانیم که 47 دست به چه کارهایی زده، اما ماجراهای او همچنان ادامه دارد. اینبار 47 به دنبال بخشش می گردد. او می خواهد در نسخه جدید سری بازی های Hitman، به شخص دیگری تبدیل شود تا مورد عفو قرار گیرد. داستان "47 عزیز، اگر این نامه را می خوانی، من مرده ام. تو مرا به جرم یک خیانتکار می کشی و تراویس (Travis) بازی را می برد، اما تو نباید بگذاری که آن دختر را هم ببرد. تشکیلات مخفی تراویس روی افراد مختلف، تحقیقات ژنتیکی انجام می دهند. کارهایی که سازمان از انجام آن ها باخبر نیست. ویکتوریا (Victoria) یک نمونه ارزشمند برای تراویس به حساب می آید. تو باید به ویکتوریا شانسی را بدهی که خودت هرگز نداشتی. از ویکتوریا محافظت کن و بنجامین تراویس را بکش!" در این نسخه از سری بازی های Hitman قرار است با جلوه دیگری از مأمور 47 آشنا شویم. در ابتدای بازی 47 مأمور می شود که همکار همیشگی اش، دایانا (Diana) را به جرم خیانت از بین ببرد. او توسط سازمان و به دستور بنجامین تراویس مأمور می شود تا به محلی که دایانا در آن حضور دارد، نفوذ کند و او را بکشد. دایانا دختری به نام ویکتوریا را دزدیده که تراویس روی او آزمایشات ژنتیکی انجام داده و قصد داشته تا او را به یک قاتل دیگر مانند 47 تبدیل کند. قاتلی که حتی بهتر از 47 خواهد شد و به همین دلیل ویکتوریا از ارزش بسیار بالایی برای سازمان برخوردار است. 47 خودش را به دایانا می رساند و او را از بین می برد، اما دایانا در آخرین لحظه های زندگی اش به 47 می گوید که باید از ویکتوریا مراقبت کند. 47 پس از اینکه متوجه می شود ویکتوریا نیز سرگذشتی مانند خودش داشته، تصمیم می گیرد از او دفاع کند و کسانی که به دنبال تصاحب این دختر هستند را از بین ببرند. اتفاقات زیادی در طول بازی رخ می دهند و ویکتوریا توسط افراد دیگری دزدیده می شود که از ارزش این دختر باخبر هستند و قصد دارند با معامله او پول زیادی بدست بیاورند. 47 از اینجا به بعد هم با نیروهای آژانس و تراویس مبارزه می کند و هم باید خلافکارهایی را از بین ببرد که ویکتوریا را در اختیار دارند. در Absolution برای اولین بار مشاهده می کنیم که 47 بدون داشتن پشتیبان و مأموریتی از سوی آژانس دست به کارهایی می زند که تا کنون از او شاهد نبودیم. او اینبار با انگیزه شخصی به مبارزه می پردازد و به سراغ احساس و توانایی هایی می رود که در نسخه های قبلی از او ندیده بودیم. داستان واقعاً زیبا و درگیر کننده روایت می شود. کارگردانی خوبی برای داستان سرایی بازی صورت گرفته و با اتفاقات بسیار هیجان انگیز و درگیری های 47، بازیکنان به سرعت جذب داستان می شوند. شخصیت پردازی های بسیار خوبی را در بازی شاهد خواهید بود و حضور بازیگران مطرح هالیوود نیز باعث شده تا داستان رنگ و بوی دیگری به خودش بگیرد. گرافیک "بسیار زیبا و شگفت انگیز" وصفی است که درباره گرافیک این بازی می توان بیان کرد. آثار ارتقاء موتور Glacier به Glacier 2 در Absolution کاملاً مشهود است. محیط ها از جزئیات بسیار بالا و بافت های با کیفیتی برخوردار هستند. سازندگان به خوبی توانسته اند که تفاوت طراحی در مراحل بازی را به نمایش دربیاورند. در محله چینی ها با انبوه جمعیت مواجه هستید که به مدد موتور بازی هیچگونه مشکل پردازش در آن ها نیست و می توان گفت که این تکنیک یک نوآوری و پیشرفت در این نسل محسوب می شود. طراحی شخصیت های بازی نیز که دیگر جای خودش را دارد. کیفیت بالای شخصیت های بازی باعث شده که نمایش تازه ای از 47 و دشمنانش را شاهد باشیم. البته باید متذکر شوم که سطح کیفی بخش های مختلف گرافیک، تا حدودی پایین تر از آن چیزی بود که IO در اولین نمایش از Hitman: Absolution نشان داد. مثلاً در آن دمو، سر تراشیده 47 بسیار گرد بود، اما در نسخه کنسولی این بازی می توانید چندضلعی های (Polygon) سر او را بشمارید و دیگر از آن صافی خبری نیست! کاملاً مشخص است که آن دمو توسط یک High-End PC ضبط شده بود. حتی لباس های 47 هم به آن اندازه که ادعا شده بود، دچار تغییرات داینامیک نمی شوند. استفاده از صورت هنرپیشه های مطرح هالیوود بجای شخصیت های بازی، زیبایی خاصی به آن بخشیده و این حس را بیشتر در بازی به وجود می آورد که شما در حال تماشای یک فیلم هستید. ضبط حرکات (Motion Capture) صورت شخصیت ها بسیار خوب بوده و انیمیشن های جالبی را در زمان بیان دیالوگ ها در صورت آن ها مشاهده می کنید. از طرف دیگر، طراحی لباس مأمور 47 نیز بسیار شگفت انگیز است. خیس بودن لباس ها و یا حرکت آب روی صورت 47 به خوبی قابل مشاهده است. جلوه های ویژه بازی مانند انفجارها، طراحی آتش و تخریب ساختمان های بزرگ نیز واقعاً خوب و بدون مشکل از کار درآمده اند. طراحی سلاح ها نیز از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است و هر سلاح با جزئیات بسیار بالایی طراحی شده است. نورپردازی خوب بازی، محیط های زنده و براقی را به وجود آورده است. سایه های بسیار خوب و نورهای داینامیک از قسمت های قابل توجه بازی به حساب می آیند. البته در برخی صحنه ها، وقتی 47 زیر نور قرار می گیرد، سایه ای از او وجود ندارد. موسیقی/صداگذاری بر خلاف نسخه های قبلی Hitman که آهنگسازی آن ها را جسپر کید (Jesper Kyd) انجام داده بود، در Absolution شاهد حضور 3 آهنگساز به نام های پیتر پیتر (Peter Peter)، پیتر کید (Peter Kyed) و توماس بارتشی (Thomas Bärtschi) هستیم. آن ها با همکاری یکدیگر کار خارق العاده ای را در آهنگسازی این بازی انجام داده اند. در Absolution موسیقی به روش بازی های معمول ساخته نشده و حالتی داینامیک دارد. بدین صورت که آهنگ ها بنا بر رفتار شما تغییر می کنند و ریتم های مختلفی به خود می گیرند. اگر قاعده مخفی-کاری را به خوبی رعایت کنید، آهنگ های ملایمی با استفاده از سازهای آرام می شنوید. اما هر چه به سمت نا آرامی و حالت اکشن پیش بروید، آهنگ ها تنش زاتر و سازها خشن تر می شوند، تا حدی که صدای گروه کر هم در آن آمیخته می شود. باید گفت که IO در زمینه موسیقی بازی دست به اعجاز زده و ایده خامی را که زمانی بازی Tenchu 2: Birth of the Stealth Assassins در مورد موسیقی داینامیک بازی های مخفی-کاری مطرح کرد، پخته و احیا کرد. همچنین صداگذاری روی محیط بازی نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارد. صداهای مختلفی را در محیط بازی خواهید شنید. صدای راه رفتن، صحبت کردن سربازان و افراد مختلف و یا صدای طبیعت و... به خوبی در بازی شنیده می شوند. با توجه به اینکه صداها در یک بازی مخفی-کاری از اهمیت بالایی برخوردار هستند، Absolution در این بخش بسیار موفق ظاهر شده است. با صداهای مختلف می توانید سربازان را از مسیر اصلی منحرف و یا آن ها را غافلگیر کنید. صداگذاری روی سلاح ها نیز نیازهای بازی برطرف کرده و حس تیراندازی خوبی را به شما منتقل می کند. همچنین برای صداگذاری روی شخصیت های بازی از هنرپیشه های مختلفی استفاده شده و به نوعی در این بازی شاهد حضور ستاره های مختلف سینما هستیم که برخی از آن ها در کنار صداگذاری، در قسمت Mo-Cap نیز حضور داشته اند. از بین این بازیگران می توانیم به حضور اشخاصی مانند دیوید بیتسان (David Bateson) صداپیشه و بازیگر مأمور 47، کیت کارادین (Keith Carradine) صداپیشه شخصیت بلیک دکستر (Blake Dexter) و پاورز بوث (Powers Boothe) صداپیشه شخصیت تراویس اشاره کرد. گیم پلی گیم پلی Hitman: Absolution با تکیه بر استانداردها و استخوان بندی نسخه های گذشته توانسته خودش را با المان های جدیدتر نیز ترکیب کند تا بازیکنان در این بازی با تجربه ای فوق العاده روبرو شوند. مراحل بازی به شکلی طراحی شده اند که شما در آن ها آزادی عمل زیادی برای رسیدن به هدف مورد نظر خواهید داشت. می توانید از راه های مختلف خود را به مکان مورد نظر برسانید. این موضوع باعث شده که بازی روند خطی نداشته باشد و در حالیکه همه چیز مشخص است، بازیکنان آزادی عمل خوبی داشته باشند. در انجام مأموریت ها باید همیشه با برنامه ریزی عمل کنید و دشمنان را با بررسی شرایط محیط از بین ببرید. باید به این موضوع توجه داشت که برای از بین بردن دشمن، نگهبان دیگری در آن نزدیکی نباشد. اگر این موضوع را رعایت نکنید، سریعاً توسط آن ها شناسایی خواهید شد. از طرف دیگر 47 می تواند لباس هر کسی را که می کشد، بپوشد. بازی مجموعه شگفت انگیزی از انواع و اقسام لباس ها را پیش روی شما قرار می دهد. حتی ممکن است در یک مرحله با 5 تا 6 لباس مختلف روبرو شوید که می توانید آن ها را بر تن کنید. پس از اینکه سربازی را از بین بردید، باید سعی کنید که جسد او را در جایی پنهان کنید. در محیط بازی همیشه کمدها و صندوق هایی برای پنهان کردن اجساد وجود دارند. حتی خود شما نیز می توانید در آن ها پنهان شوید تا دشمنان شما را پیدا نکنند. با آیتم های بسیار زیادی برخورد خواهید کرد که تعداد آن ها بسیار زیاد است. با پرتاب کردن این وسایل می توانید حواس نگهبان ها را پرت کنید و یا اگر آن شیء یک چاقو باشد، می توانید دشمن را به وسیله آن از بین ببرید. روند بازی به شکلی است که بازیکنان می توانند هم به صورت کاملاً اکشن و هم به صورت کاملاً خفی-کاری مراحل را سپری کنند. می توانید مراحل را بدون کشتن کسی و یا شلیک گلوله ای به پایان برسانید. مراحل به شکلی طراحی شده اند که می توانید اهداف مختلف را با راه و روش های مختلفی از بین ببرید. می توانید آن ها را با شلیک گلوله از بین ببرید که این کار اصلاً پیشنهاد نمی شود، چرا که درگیری بیشتری را برای شما به ارمغان خواهد آورد. می توانید هدف مورد نظر را مسموم کنید یا مکان حضور او را با بنزین پر کنید و زمانی که هدف به آنجا رسید، آن مکان را آتش بزنید. می توانید اجسام بزرگ و سنگینی که در هوا قرار دارند را روی هدف مورد نظر بیندازید. مراحل بازی بسیار بزرگ طراحی شده اند و به همین دلیل اهداف شما نیز به مکان های مختلف آن مرحله می روند. در این حالت می توانید راه های مختلفی برای کشتن آن ها پیدا کنید. این موضوع یکی از امتیازهای بسیار خوب بازی به حساب می آید و یکی از المان هایی است که لذت چند بار بازی کردن Absolution را بیشتر کرده است. از دیگر قدرت های 47 قابلیتی به نام Instinct است. 47 به وسیله این قدرت می تواند دشمنان را از پشت دیوارها مشاهده کند، مسیر حرکت آن ها را بینید و مکان هدف اصلی و قسمت های مهم بازی را پیدا کند. با انجام دادن کارهای مختلف میزان Instinct شما بیشتر می شود و می توانید از آن بیشتر استفاده کنید. یکی دیگر از قدرت های 47 قابلیتی است که در زمان Instinct به وجود می آورد. این قابلیت Point Shooting نام دارد و به وسیله آن می توانید چند هدف را انتخاب کنید و با سرعت آن ها را از بین ببرید. این قابلیت در مکان هایی کاربرد پیدا می کند که می خواهید چند دشمن را سریع و بدون سر و صدا از بین ببرید. البته برای این کار بهتر است از سلاح های اصلی 47 استفاده کنید. نتیجه گیری نسخه جدید سری Hitman یک بازی فوق العاده زیبا و مملو از پیشرفت های نوآورانه است. Absolution یک دنباله موفق است که در این روزها کمتر می توان نمونه آن را پیدا کرد. ساعت ها گیم پلی هیجان انگیز به همراه گرافیک و موسیقی های بسیار زیبا، چیزی است که شما را به سمت خودش می خواند.
متیازهای بازی Far Cry 3 را در زیر مشاهده کنید: CVG – 9.4 Eurogamer – 10 IGN – 9 Kotaku – A Blast MondoXbox (Italy) – 9.3 Canadian Online Gamers – 9 GameTrailers – 8.6 Videogamer – 9 Strategy Informer – 9 OXM – 8.5 God is a Geek – 9 Game Informer – 9.5 GamesRadar – 4.5/5 Inside Games CH (Germany) – 81/100 Digital Spy – 4/5 9lives (Belgium) 92/100 Spazio Games (Italy) – 9 Xboxlife (Denmark) – 8.5
وقتی یک سری بازی بسیار بزرگ را در دست دارید که میلیون ها دلار درآمد را به همراه می آورند، ماندن در اوج کیفیت و نوآوری بسیار سخت است. اکثر بازیسازان، زمانی که با چنین بازی هایی مواجه می شوند، دیگر در آن تغییراتی ایجاد نمی کنند و بیشتر از همان المان هایی استفاده می کنند که در نسخه های قبلی دیده شده بودند. تغییرات بزرگ در بازی های Blockbuster یک ریسک بسیار بزرگ است. برای اینکه بتوان در این بازی ها تغییرات قابل ملاحظه ای به وجود آورد، باید ساعت ها تحقیق و جستجو و اطلاعات را آنالیز کرد. کمپانی Rockstar از سال 2001 توانست یکی نام آشناترین بازی های Blockbuster دنیا را تولید کند. آن ها با ساخت Grand Theft Auto III صنعت بازی را با مفهوم Open-World و گردش آزاد آشنا کردند. موفقیت این بازی باعث شد که Rockstar کمپانی بزرگی مانند Take-Two را در کنار خودش ببیند که سرمایه بسیار زیادی را به آن ها داد تا Rockstar اکنون به کمپانی ای تبدیل شود که بهترین بازی های دنیا را راهی بازار می کند. پشتیبانی Take-Two از Rockstar باعث شد که بازی Grand Theft Auto IV تا کنون بیش از 25 میلیون نسخه در سرتاسر دنیا فروش داشته باشد و با میانگین امتیازات 98 در سایت Metacritic بهترین بازی این نسل باشد. Rockstar نشان داده که برای موفقیت بازی هایش دست به ریسک های زیادی می زند. آن ها می دانند که به چه صورت بازی بسازند و چه کار کند که محصولاتشان همیشه در صدر بمانند. تغییر شخصیت در سری بازی های Grand Theft Auto کاری بود که Rockstar به راحتی توانسته در یک بازی Open-World انجام دهد. آن ها همیشه داستان های خوبی داشته اند که باعث شده شخصیت های مختلفی را با این سری از بازی ها بشناسیم، اما با توجه به این موضوع که کار آن ها روز به روز بزرگتر می شد، تصمیم گرفتند که در این قسمت یک تحول به وجود بیاورند. آیا اینکه در GTA چند شخصیت اصلی وجود داشته باشد، موضوع جالبی خواهد بود؟ در Grand theft Auto V با 3 شخصیت قابل بازی مواجه خواهید شد که مایکل (Michael)، ترور (Trevor) و فرانکلین (Franklin) نام دارند. هر کدام از این شخصیت ها دارای مهارت های خاص خود هستند و هر کدام از آن ها را می توان تا 3 درجه شخصی سازی کرد. همچنین این شخصیت ها دارای داستان خاص خود هستند و Rockstar برای هر کدام از آن ها یک داستان مخصوص را در نظر گرفته است. سرگذشت این شخصیت ها باعث شده که داستان بازی نیز بسیار پیچیده دنبال شود. در طول بازی، مراحلی مانند Three Leaf Clover در GTAVI وجود دارند که بسیار هیجان انگیز و درگیر کننده هستند. دن هازر (Dan Houser) می گوید که این بازی از نظر داستانی با نسخه های قبلی بسیار متفاوت است و بازیکنان با روند کاملاً تازه ای مواجه می شوند. همچنین انتخاب این 3 شخصیت در هر لحظه از بازی امکان پذیر است. بازیکنان می توانند در هر زمان بین شخصیت ها تعویض کنند. منویی برای این کار به وجود آمده که Switch Characters نام دارد. در این حالت، دوربین بازی به حالتی مانند Google Earth درمی آید و بازیکنان می توانند شخصیت های بازی را مشاهده کنند و آن ها را برای بازی کردن انتخاب کنند. حال اگر این کار را انجام دهید و شخصیت خاصی را انتخاب نکنید، مشاهده می کنید که سایر شخصیت ها در طول روز چه کارهایی انجام می دهند و دست به چه فعالیت هایی می زنند. هر کدام از شخصیت ها، زمانی که کنترل آن ها را بدست نمی گیرید، کارهای خاصی را انجام می دهند و به شغل مخصوص خود مشغول هستند. دیدن این موضوع یکی از المان هایی است که بازیکنان با دیدن آن ها قطعاً غافلگیر می شوند. به طور مثال، با شخصیت ترور در شهر Los Santos در حال فرار از دست پلیس هستید و می توانید به سراغ مایکل بروید که در حال Snipe کردن چند خلافکار است و یا می توانید سری به فرانکلین بزنید که از پشت یک هیلکوپتر مشغول تیراندازی است. این موضوع بسیار هیجان انگیز است. ترور دارای مشکلات روانی است و به یکباره دست به کارهای دیوانه واری می زند. او اهل شهری به نام Blaine است که در بازی وجود دارد. شهر او جایی برای انسان های خلافکار، معتاد و... است. او بعد از وقوع ماجراهایی با شخصیت های دیگر بازی روبرو می شود. شخصیت های بازی می توانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند و دست به فعالیت های مختلفی بزنند. GTAV از هر نظر یک پیشرفت بسیار بزرگ به حساب می آید و گیم پلی آن نیز واقعاً بزرگتر، هیجان انگیز و کاملاً دگرگون شده است. دنیای این بازی بزرگترین در بین تمام این سری از بازی ها خواهد بود که تکنولوژی ها جدیدی را نیز در خودش قرار داده که باعث شده تا بازیکنان با کنترل بهتری در بازی مواجه شوند. Los Santos بزرگترین شهری است که تا کنون در یک بازی مشاهده خواهید کرد. اگر محیط های بازی هایی مانند Red Dead Redemption ،GTAIV و GTA: San Andreas را در کنار هم قرار دهید، دنیای GTAV از جمع این محیط ها نیز بزرگتر خواهد بود! حتی شما در این بازی می توانید به مکان های زیر آب بروید. شخصیت های بازی در این عنوان می توانند فعالیت های مختلفی مانند یوگا، تنیس، گلف و... را انجام دهند. برای رفتن به زیر آب نیز باید تجهیزات غواصی داشته باشید تا بتوانید این کار را انجام دهید. در بازی GTAV با اتومبیل های بیشتری نسبت به نسخه های قبلی مواجه خواهید شد. حتی دوچرخه های BMX نیز در بازی دیده می شوند. موتورهای کوهستان، موتورهای شهری، تراکتور، هیلیکوپتر، هواپیما و جت اسکی از جمله وسایلی خواهند بود که در بازی می توانید آن ها را برانید. دن هازر می گوید: "کنترل اتومبیل ها در این بازی بسیار بهتر از نسخه های قبلی شده و از این نظر می توان این قسمت را با بازی های رانندگی مقایسه کرد. همچنین فیزیک روی کنترل این وسایل تأثیر زیادی دارد و بازیکنان با هیجان بیشتری روبرو می شوند. در این بازی با مسابقات رانندگی جالبی روبرو می شوید که تا به حال مشاهده نکرده اید." هازر به این موضوع اشاره می کند که موفقیت بازی GTAIV باعث شد که آن ها پول و سرمایه بیشتری را روی این بازی خرج کنند و کاری کنند که GTAV تأثیرگذارتر از نسخه قبلی باشد. مأموریت های داینامیکی که در بازی Red Dead Redemption وجود داشتند، در این بازی نیز دیده می شوند. Rockstar می گوید که این سیستم باعث می شود تا بازیکنان در زمان بازی با مراحلی روبرو شوند که انتظار آن ها را نداشته اند و این موضوع می تواند جذاب باشد. البته می توانید این مأموریت ها را نادیده بگیرید و آن ها را انجام ندهید. موتور Rockstar Advance Game Engine که برای ساخت تمام بازی های Rockstar از آن استفاده می شود، در مقایسه با GTAIV با تغییرات زیادی روبرو شده است. قسمت Rendering، نور و Shaderهای این موتور با تغییرات بسیار زیادی روبرو شده است. هازر می گوید که در GTAIV آن ها می توانستند تنها 1.5 کیلومتر دورتر را پردازش کنند و در بازی به نمایش دربیاورند، اما در این بازی آن ها می توانند دورترین کوه ها را به تصویر بکشند و دورترین مکان ها را در مسافت های بسیار دور مشاهده خواهید کرد. جلوه های ویژه بازی بسیار عالی از کار درآمده اند و حتی برخی از انفجارها در فاصله های بسیار دور نیز به نمایش درمی آیند و تغییرات مخرب زیادی بجا می گذارند. موسیقی های بازی نیز هیجان بیشتری را به بازیکنان انتقال می دهد و تجربه Rockstar در Max Payne 3 باعث شده که میان پرده های بازی GTAV بسیار زیبا و دوست داشتنی باشند. این بازی در سال 2013 برای PS3 و Xbox 360 عرضه می شود.
IPهای جدید، همیشه از اهمیت زیادی برخوردار بوده اند و توجه بسیاری را به خودشان اختصاص می دهند. این بازی ها به نوعی نقش خونی تازه بر پیکر صنعت بازی را دارند و به همین دلیل ساخت و تولید آن ها بیشتر از بازی های دنباله دار مورد توجه قرار می گیرد. یکی از همین بازی ها که به تازگی راهی بازار شده، ساخته جدید استودیوی Arkane است که Dishonored نام دارد. بازی ای که با سر و صدای زیادی راهی بازار شد و در این مدت تمام نظرها را به سمت خودش جلب کرده است. داستان داستان بازی بسیار کلیشه ای است. داستانی که در بازی های مختلف و به شکل های متعدد در این نسل و حتی های نسل های پیش نیز بسیار دیده شده است. بازی شما را در نقش شخصیتی به نام کوروو آتانو (Corvo Attano) قرار می دهد که محافظ ملکه سرزمین Dunwall جسامین کالدوین (Jessamine Kaldwin) است. سرزمین Dunwall با مشکلات زیادی روبرو است و انقلاب صنعتی و پیشرفت های آن باعث شده که بیماری شهر را در بر بگیرد. ملکه قصد دارد تا با فعالیت هایش اوضاع را سر و سامان دهد. کوروو از مأموریتی بازگشته و پس از ملاقات با دختر ملکه، امیلی (Emily) به نزد ملکه می رود و گزارش مأموریتش را به او می دهد. اما در همین بین اتفاق مرموزی رخ می دهد و تمام محافظ های ملکه ناپدید می شوند و به یکباره گروهی از قاتلین به ملکه حمله ور می شوند. کوروو سعی می کند که قاتلان را از بین ببرد، اما در این کار ناموفق می ماند و ملکه کشته می شود و دخترش را نیز می دزدند. در همین بین، نگهبان ها از راه می رسند و کوروو را به جرم قتل ملکه دستگیر می کنند. کوروو به زندان می رود و با پاپوشی که برایش درست شده، به جرم خیانت و قتل ملکه به اعدام محکوم می شود. اما کوروو قبل از این اتفاقات یکی از محافظان مشهور ملکه بوده و خیلی ها او را می شناختند. به همین دلیل، گروهی کوروو را از زندان فراری می دهند. کوروو پس از فرار از زندان به عضو این گروه درمی آید و به عنوان یک قاتل سعی می کند که عاملان اصلی قتل ملکه را پیدا کند و آن ها را از بین ببرد و در کنار این کار، باید امیلی را نیز پیدا کند. داستان بازی کاملاً مشخص شروع می شود و از همان ابتدا می توان انتهای آن را حدس زد. اما داستان اصلی با اتفاقات جانبی ای ترکیب می شود که باعث می شود کمی از حالت خطی خارج شود و بازیکنان به موضوعات دیگری در بازی توجه داشته باشند. اما به هر حال داستان بازی جذابیت یک سوژه جدید را ندارد و تکراری بودن آن به شدت احساس می شود. گرافیک Dishonored با Unreal Engine 3 ساخته شده، اما نمی تواند با عنوان های مطرحی که با این موتور بازیسازی ساخته شده اند، رقابت کند. کیفیت بافت های بازی بسیار پایین است و جزئیات خوبی در آن ها دیده نمی شود. مشکل دیر پردازش شدن بافت ها در این عنوان نیز دیده می شود. از طرف دیگر، بازی از نظر هنری بسیار جلب توجه می کند. شهر Dunwall بر اساس شکل شهر لندن در سال های 1800 به بعد طراحی شده و فضای انقلاب صنعتی در آن دیده می شود. همین طراحی هنری بسیار زیبا باعث شده که این بازی از مواجه شدن با یک شکست در قسمت گرافیک رهایی پیدا کند. محیط های بزرگ که در تمام قسمت های این حالت هنری رعایت شده، نظر شما را به خودش جلب می کند. محیط های سرد و کثیف به خوبی در بازی ساخته شده اند و فضای دیکتاتوری ای که حکومت تازه در شهر به وجود آورده، به خوبی در بازی حس می شود. در کل فضاسازی ها در بازی بسیار خوب صورت گرفته و از این نظر می تواند نظر شما را به خودش جلب کند. همچنین جا دارد به این موضوع اشاره کنیم که نورپردازی نیز از قسمت های خوب بازی به حساب می آید و Light Shaftهای خوبی را در زمان عبور نور از پنجره ها، درخت ها و یا قسمت های مختلف مشاهده می کنید. البته با توجه به اینکه استودیوی Arkane در زمان ساخت بازی BioShock 2 نیز قسمت طراحی هنری مراحل بازی را انجام می داد، خوب بودن این قسمت در Dishonored دور از ذهن نبود. طراحی شخصیت های بازی نیز خوب از کار درنیامده و طراحی کم جزئیات به خصوص در صورت و ضعف در انیمیشن ها به خوبی محسوس است. در کل باید به این موضوع اشاره کنیم که بازی Dishonored تنها در بخش هنری حرف هایی برای گفتن دارد و از نظر تکنیکی چنگی به دل نمی زند. همچنین در حالت Open-World نیز این بازی نمی تواند خودش را به بازی هایی مانند Arkham City نزدیک کند! موسیقی/صداگذاری این قسمت را می توانیم بهترین بخش Dishonored بنامیم. موسیقی ها واقعاً زیبا ساخته شده اند و به خوبی با فضاهای بازی ترکیب می شوند و حس بسیار عالی ای به وجود می آورند. موسیقی ها از تنوع بسیار زیاد، حالت هنری فوق العاده و گیرایی بالایی برخوردار هستند. موسیقی ها در قسمت های مختلف حالت های مختلفی به خودش می گیرد و در صحنه های اکشن، قسمت های مخفی-کاری و بخش هایی که تنها یک اتفاق لحظه ای رخ می دهد، شما را همراهی می کنند. آهنگساز این بازی دنیل لیکت (Daniel Licht) است که کار ساخت موسیقی های بازی Silent Hill: Downpour و سریال Dexter را انجام داده است. صداگذاری روی شخصیت های بازی نیز بسیار خوب صورت گرفته، اما ضعف در انیمیشن های صورت باعث شده که حرکت لب با دیالوگ ها چندان دقیق نباشد و حتی حس دیالوگ ها در صورت شخصیت ها دیده نشود. گیم پلی گیم پلی Dishonored را می توانیم یک الگوبرداری از بازی BioShock بدانیم، اما ترکیب شدن این سبک با حالت Sandbox باعث شده که این بازی در این قسمت تنها یک تقلید از BioShock نباشد. شخصیت اصلی با دست راست شمشیر حمل می کند و با دست چپ توانایی حمل تیرکمان، هفت تیر و اجرای قدرت های جادویی را دارد. استفاده همزمان از قدرت های مختلف و سلاح های سرد، باعث شده که گیم پلی دارای جذابیت های خاص خودش باشد، اما از طرف دیگر نیز باعث شده که به BioShock شبیه باشد. محیط های بازی بسیار بزرگ طراحی شده اند و در قسمت های مختلف شهر Dunwall می توانید حرکت کنید. این موضوع باعث شده که بتوانید مأموریت های خود را به شکل های مختلف انجام دهید و از راه های گوناگون به هدف خود برسید. همچنین بازی دست شما را برای انجام مخفی-کاری و اکشن باز گذاشته و به هر صورتی که دوست داشتید، می توانید بازی را ادامه بدهید. این موضوع از قسمت های خوب گیم پلی نیز به حساب می آید. جمع آوری آیتم های مختلف نیز نقش مهمی در بازی ایفا می کنند. آیتم ها و تجهیزات زیادی در محیط بازی پراکنده شده اند که می توانید آن ها را جمع آوری کنید و در بخش های مختلف به کار ببرید. بدست آوردن پول نیز نقش مهمی در بازی دارد. با داشتن پول می توانید تجهیزات مختلفی برای خود خریداری کنید تا بتوانید در مأموریت ها از آن ها استفاده کنید. سیستم مبارزه ها بد نیست، اما مبارزه با شمشیر جالب نیست و مشکلاتی دارد که باعث می شود روند بازی کمی با مشکل روبرو شود. اما ترکیب مبارزه شمشیر با سلاح ها و قدرت های دیگر، حالت کلی مبارزه ها را قابل قبول جلوه می دهد. در زمان بازی، ممکن است با مأموریت های مختلفی روبرو شوید. انجام برخی مأموریت های فرعی باعث می شود تا راه های بسیار بهتری برای انجام مأموریت اصلی پیدا کنید. البته مأموریت های فرعی بازی نقش نخود سیاه را ایفا نمی کنند و همیشه اطلاعات و اتفاقات جالبی در آن ها رخ می دهند. نتیجه گیری Dishonored به عنوان یک IP جدید، بازی خوبی به حساب می آید. البته با توجه به سابقه استودیوی Arkane نیز این بازی بهترین کار آن ها به حساب می آید. ایده های جدیدی که این بازی در خودش داشته، کمتر از چیزی است که یک IP جدید باید داشته باشد. آخرین مطالب ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان موضوعات ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||
![]() |